مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

روشنگری و فیلسوف روشنگری

 از آنجایی که قرار گذاشته بودم که در وبلاگ همه جور مساله ای را مطرح کنم از جمله مقالات علمی این بار به مناسبت آغاز به فعالیت مجدد معلمین و متعلمین در مهرماه یکی از مقالاتی را که قبلا نوشتم و در شماره ۵ مجله پنجره چاپ شده را میگذارم که دوستان در صورت علاقه مطالعه کنند.

در این نوشته سعی شده کردم که به تبیین مفهوم روشنگری از نگاه کانت بپردازم و به همین دلیل هم عنوان مطلب را گذاشتم ” روشنگری و فیلسوف روشنگری” اما متاسفانه در ویراست مجله برای آن یک عنوان بی ربط  – ” کانت از جنگ دانشکده ها میگوید” – گذاشته اند.برای دیدن مطلب در مجله اینجا را کلیک کنید.
 

کانت از جنگ دانشکده‎ها می‎گوید
اگر بخواهیم عنوان دیگری برای عصر روشنگری در نظر بگیریم، بی‎شک اطلاق آن به «عصر فلاسفه» از هر عنوانی سزاوارتر است؛ فلاسفه‎ای که در تمام این دوران به تبیین ابعاد گوناگون این عصر پرداختند. با درنظر گرفتن این دوران، می‎توان فلاسفه را به سه نسل تقسیم‎بندی کرد:
۱- ولتر و مونتسکیو: ولتر به‎ خوانش جدیدی از کتاب مقدس روی‎آورد و منتسکیو با آرای خود در باب حکومت‎داری با تکیه‎بر تفکیک قوا رنگ و بویی جدید به حکومت بخشید.
۲- هیوم و روسو: هیوم با بحث‎های خود درباب انسان، فهم انسانی، دین طبیعی و… و روسو با بحث‎های خود پیرامون آزادی و امور اجتماعی در این دوران بسیار مؤثرند.
۳- «ایمانوئل کانت»: کانت در این مرحله از تاریخ، با نقد مبانی متافیزیکی دوران پیشین و ارایه مدلی جایگزین، وارد این عرصه می‎شود.

شاید بتوان گفت که کانت با «نقد عقل محض» ضربه آخر را بر اندیشه‎های متافیزیکی پیشین زد و تمامی آن‎ها را مردود اعلام کرد و کوشید تا با ارایه روشی نو که راه را برای علم جدید، به‎معنای نیوتونی‎اش، باز می‎گذاشت، طرح نویی دراندازد. کانت دارای آثار فراوانی است که تمامی آن‎ها از اهمیت ویژه‎ای برخوردار هستند؛ خواه کتاب مفصلی همچون «نقد عقل محض» باشد و یا مقاله‎ای کوتاه مانند «در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟»
در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟ عنوان مقاله‎ای است که در آن، کانت به پاسخ یکی از هم‎عصران خودش پرداخته که مدعی شده بود مفهوم روشنگری مفهومی گنگ است. کانت این مقاله را در مجله «برلینیشه مونتاسشریفت» تحت عنوان «روشنگری چیست؟» به چاپ رسانیده بود. به این پرسش افراد دیگری همچون مندلزسون و دیگران نیز پاسخ داده‎اند. البته ما در نظر داریم که در این مختصر به بررسی این سؤال از نگاه کانت، این فیلسوف مشهور و مؤثر عصر روشنگری، بپردازیم.

الف) چیستی روشنگری از نگاه کانت
کانت در تعریف روشنگری می‎گوید: «روشنگری، خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن خود» و سپس در تبیین مقصود خود، می‎گوید که منظور از نابالغی، ناتوانی در به‎کار گرفتن فهم خویشتن است، بدون هدایت دیگری و آن را زمانی به تقصیر خویشتن می‎داند که علت آن کمبود فهم نباشد، بلکه کمبود اراده و دلیری در به‎کار گرفتن آن باشد، بدون هدایت دیگری.
کانت خودش در تأکید بر سخنی که گفته است، می‎گوید: «من در روشنگری، بیش از هرچیز دیگری، بر خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن در قلمرو مسایل مذهبی پای فشرده‎ام» و شدیدا تأکید می‎کند که تا کشیش دلسوزی هست که به‎جای من بیندیشد و مرا هدایت کند، هیچ‎گاه روشنگری تحقق پیدا نخواهد کرد. کانت در این زمینه به‎تندی صحبت می‎کند و با هرکسی که با روشنگری مخالفت کند، این‎گونه سخن می‎گوید: «قیم‎هایی که از سر لطف، نظارت عالیه بر آنان (مردم) را به‎عهده گرفته‎اند و تدارک می‎بینند. اینان پس از آن‎که جانوران دست‎آموز خود را خوب تحمیق کردند، سخت مواظبت می‎کنند که این موجودات سربه‎راه، نکند از قفسک کودکی‎شان، همان زندانی که ایشان برای‎شان فراهم کرده‎اند، پا بیرون بگذارند. آنگاه در گوششان می‎خوانند که اگر به تنهایی قدم بیرون بگذارند، چه خطرهایی تهدیدشان می‎کند.»
از نظر کانت، روشنگری حرکتی است جمعی که به‎سختی می‎توان آن را به‎صورت فردی انجام داد و از این رو وی می‎گوید: «برای هر فرد به‎تنهایی سخت و دشوار است که خود را از نابالغی که سرشت دومین او شده است، بیرون بکشد. فلذا بسیار اندکند کسانی که توانسته باشند با پرورانیدن ذهنشان خود را از نابالغی به‎درآورند و سپس گام‎هایی مطمئن بردارند.»
«سرشت دومین» صفتی است که کانت برای کسانی به‎کار می‎برد که از سرشت نخستین‎شان که همان خردورزی و مستقل بودن از هدایت دیگران است، جدا شده‎ا‎ند. با توجه به این مفهوم، می‎توان فهمید که از نظر کانت انسان‎ها بالذات متفکرند، اما در طول زمان از آن سرشت ابتدایی‎شان فاصله گرفته‎ و به سرشتی دیگر درآمده‎اند.
در این‎جاست که کانت مفهومی کلیدی تحت عنوان «خوداندیش» را مطرح می‎کند. این‎ها کسانی‎اند که از قواعد و احکام از پیش معلوم شده پیروی نمی‎کنند و با به‎کار گرفتن فهم خویش به خوداندیشی در امور جهان می‎پردازند. از نظر کانت «خوداندیشی» غایت هستی انسانی به‎شمار می‎رود و از این‎رو هرچه با آن مخالفت کند – حتی قانون، این مقدس‎ترین مفهوم جامعه مدرن – اعتباری نخواهد داشت؛ چراکه «معیار سنجش آن‎چه به‎عنوان قانون بر مردم وضع می‎شود، این است که آیا آن مردم هرگز خود چنان قوانینی بر خود وضع می‎کردند یا نه و قانونی را که مردم خود حق وضع آن را ندارند، دولت نیز آن حق را ندارد؛ چراکه اعتبار قانون‎گذاری پادشاه از این نشأت می‎گیرد که وی اراده عمومی مردم را در اراده خود وحدت می‎بخشد و باز می‎تاباند.» به‎همین دلیل است که از نظر کانت تأخیر از روشنگری، جایز، اما صرف‎نظر کردن از آن اصلا پذیرفتنی نیست؛ چراکه صرف‎نظر کردن از آن برای خود و به‎ویژه نسل‎های آتی، تجاوز به حقوق مقدس بشری است.

ب) روشنگری و ادوار تاریخی
کانت با توجه به مفهوم روشنگری، تاریخ را به سه دسته کلی تقسیم می‎کند:
۱- عصر روشنی‎یافته: عصری است که مردم در مسایل دینی بدون هدایت دیگری، عقل خویش را به‎خوبی و با اطمینان به‎کار می‎اندازند.
۲- عصر روشنی‎بخش : عصری است که مردم کاملا در به‎کاربردن عقل مستقل نیستند، اما اندک‎اندک به آن‎سو حرکت می‎کنند.
۳- عصر تاریکی (کانت صریحا این مرحله را بیان نکرده، ولیکن این مفهومی است که بسیاری از اندیشمندان از سخن وی گرفته‎اند): عصری است که مردم در هدایت دیگری‎اند.
از نظر کانت دوران وی عصر روشنی‎یافته نیست، بلکه عصری روشنی‎بخش است؛ عصری که در مرحله گذار از عصر تاریکی به عصر روشنی‎یافته قرار دارد.

ج) چگونگی تحقق روشنگری
کانت آزادی را ابزار روشنگری می‎داند؛ آزادی کاربرد عقل در امور همگانی به صورت تمام و کمال. منظور کانت از امور همگانی، استفاده‎ای است که کسی در مقام «شخص خود» به صفت اهل علم، در مقابل خوانندگانش از عقل خویش می‎کند. در مقابل این معنا، آن کاربردی از عقل است که کسی در سمت اداری یا مدنی معینی که به وی سپرده شده است، از عقل خود بکند. به‎همین دلیل، تأکید کانت بر این مطلب است که روشنگری نباید نظم عمومی جامعه را برهم زند و این کار را از آن‎رو که موجب فتنه است، بزهکاری می‎داند. کانت معتقد است که روشنگری فقط در مورد امور همگانی جاری است و همان‎گونه که توضیح داده شد، امر همگانی در زمانی است که شخص در مقام اهل علم سخن بگوید؛ برای همین، شدیدا تأکید می‎کند که هیچ‎کس نباید در امور خصوصی – شخص در مقام اداری یا مدنی معین – به‎نام روشنگری از وظایف خود تخطی و یا برخلاف آن‎ها حرکت کند. از نظر کانت، آزادی مدنی بیشتر برای آزادی روح مردمی که می‎خواهند به‎سوی عصر روشنی‎یافته حرکت کنند، لازم است و از این طریق است که دولت در عرصه روشنگری نقش پیدا می‎کند. در نهایت باید گفت این آزادی مدنی – سیاسی به‎معنای هرج‎ومرج و براندازی نظام‎های سیاسی نیست، بلکه به‎معنای نهادینه‎کردن آگاهی در میان جامعه است.

د) روشنگری و کتاب «نزاع بین دانشکده‎ها»
توجه به این نکته ضروری است که مقاله کانت، در مورد روشنگری باید در ارتباط با دو اثر دیگر او یعنی «طرح صلح پایدار» و «نزاع بین دانشکده‎ها» خوانده و درک شود. تنها در این‎صورت است که مقصود حقیقی کانت فهمیده شده و راه‎کارهای او برای اجرایی شدن مقاصدش آشکار می‎شود. به‎همین دلیل، ما در این مرحله با توجه به بخشی از کتاب «نزاع بین دانشکده‎ها» که به بررسی نزاع بین دانشکده الهیات و فلسفه می‎پردازد، سعی می‎کنیم مفهوم روشنگری در نزد کانت را به‎صورت واضح‎تری بیان کنیم. این بخش از کتاب از آن رو حایز اهمیت است که نزاع بین دانشکده الهیات و فلسفه، در اصل همان نزاع بین روشنگری و ماقبل آن است.
کانت تقابل‎های بین دانشکده الهیات و فلسفه را این‎گونه برمی‎شمارد:
الف) ایمان در مقابل معرفت: الهیات به‎دنبال ایمان است و ایمان یک اعتقاد جزمی است؛ در صورتی که فلسفه از هرگونه تعصبی رها و آزاد است. از نظر کانت، تئولوژی اصلا نقشی در ایجاد علم نداشته، بلکه در مقابلش بوده است و موجب محدود‎کردن علم و ایستایی آن می‎شود.
وجه اومانیستی اندیشه کانتی در اولویت دادن آزادی و اراده انسانی در مقابل خواست و اراده الهی روشن می‎شود.
ب) دگماتیسم در اندیشه، در مقابل آزادی اندیشه: از نظر کانت، دانشکده الهیات از آن جهت که به حکومت وابسته است، دانشکده‎ای مطیع و در چنگال قدرت به‎حساب می‎آید و همین امر نیز موجب قوی‎تر شدن آن می‎گردد؛ چراکه از حمایت‎های مادی و معنوی دولت بهره می‎برد. اما دانشکده فلسفه به‎دلیل عدم وابستگی به ‎قدرت از آزادگی بیشتری در حیطه نقد و نقادی برخوردار است، ولیکن دانشکده‎ای ضعیف است؛ چراکه از حمایت‎های دولتی برخوردار نیست.
ج) عقل در مقابل غیر عقل: از نظر کانت هرچه در مقابل فلسفه است غیر‎عقلی، و تنها دانشکده فلسفه است که عقلی و عقلانی است.

جمع بندی
در نهایت با توجه به تمامی مطالبی که گفته شد، می‎توان به‎صورت خلاصه روشنگری را مجموعه‎ای از عناصر مختلف مانند: آزادی فردی و اجتماعی، به‎کارگیری عقل، مقابله با تعبد دینی(دگماتیسم مذهبی) و کنارزدن تن‎آسایی و قیم‎تراشی دانست.
با عنایت به این پیش‎زمینه‎های تاریخی بحث روشنگری است که بسیاری معتقدند روشنفکری دینی، امری ناممکن و همچون «کوسه ریش‎پهن» می‎ماند و لغت‎پردازی‎ها و تشبیهاتی مانند «شیر شیرین» مشکلی از این مسئله حل نمی‎کند و نمی‎تواند بین سنت دین‎ستیز روشنگری و دین، آشتی برقرار سازد.

پی‎نوشت
۱- روشنگری چیست؟ ص۱۷
۲- همان، ص ۲۶
۳- همان، ص ۱۸
۴- همان، ص۱۸
۵- با مطالعه کتاب نزاع بین دانشکده‎ها در نهایت متوجه می‎شویم که این‎ها کسانی نیستند مگر فیلسوفان یا همان کسانی که امروزه در جوامعی مانند جامعه ‎ما به روشنفکران معروف هستند.
۶- همان، ص ۲۳
۷- کانت این عصر را «عصر فردریک» می‎داند، یعنی دوران فردریک کبیر که روشنگری در دوران وی رونق داشته است.
۸- این حرفی است که امروزه در بین تاریخ‎نویسان علم و دانشمندان جامعه‎شناسی معرفت هیچ‎گونه اعتباری ندارد. ر.ک: سعید زیباکلام، معرفت‎شناسی اجتماعی.

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code